سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی سایت
http://labgazeh.persiangig
.com/image/13lab.jpg

نقل مطلب از این وبلاگ با ذکر منبع موجب سپاسگزاری است .
بازدید امروز: 192
بازدید دیروز: 42
بازدید کل: 1381543
دسته بندی نوشته ها شعر گونه ‏هایم
بـی‏ خیال بابـا
دیار عاشقی ها
دل نوشتـــه ‏ها
شعــرهای دیگران
خاطـــرات
پاسخ به سوالات
فرهنگی‏ اجتماعی
اعتقـادی‏ مذهبی
سیاست و مدیریت
قــرآن و زنـدگــی
انتقــــادی
مناسبت ها
حکایــــات
زنانـه هـــا
دشمن شناسی
رمان آقای سلیمان!
همراه با کتاب
بازتاب سفرهای نهادی


اطلاع از بروز شدن

 



گزارش های خبری
گفت‌وگو با خبرگزاری فارس
بخش خبری شبکه یک
روایتی متفاوت از حضور خدا
باز هم خبرگزاری فارس
خدای مریم! کمکم کن
ارتش مهد ادب است
سوم شعبان. جهرم
خبرگزاری کتاب ایران
سوال جالب دختر دانشجو
رضا امیر خانی و آقای سلیمان
فعالیت قرآنی ارتش
خبرگزاری ایکنا
چاپ چهارم آقای سلیمان
برگزیدگان قلم زرین
گزارش: جهاد دانشگاهی
گزارش: سانجه مشهد و دادپی
مصاحبه: خبرگزاری ایسنا
مصاحبه: سبک زندگی دینی
گزارش: همایش جهاد دانشگاهی
مصاحبه: وظیفه طلاب
پیشنهاد یک بلاگر
شور حسینی ـ شهرزاد


زخمه بر دل.. ناله از جان



اینکه «حسنی به مکتب نمی‌رفت وقتی می‌رفت جمعه می‌رفت» شده است حکایت ما که وبلاگ را به روز نمی‌کنیم و نمی‌کنیم وقتی هم که چیزی می‌نویسیم حکایتی تلخ است.. آن هم درست شب عید غدیر.. ابتدا عید غدیر که افضل اعیاد امت پیامبر است بر پیروان او و مولایمان علی مبارک باد..

چند شب پیش رادیوی ماشین روشن بود و اخبار اعلام کرد که 44% جمعیت سه ملیونی دانشجویان کشور، در رشته‌های علوم انسانی تحصیل می‌کنند. بعد با آقای «نمی‌دونم چی‌چی» معاون یا مدیر  باز هم «نمی‌دونم چی‌چی» وزارت علوم در باره‌ی دلیل این  اتفاق گفتگو کرد.. واقعا دلم گرفت.. آقای «نمی‌دونم چی‌چی» می‌گفت: مهم‌ترین دلیل گرایش دانشجویان به علوم انسانی و تراکم تعداد زیادی در این رشته‌ها، به خاطر راحتی این دسته از علوم است.
یاد دوران بچگی خودمان افتادم که می‌گفتند: فقط تنبل‌ها به رشته‌ی اقتصاد و دیگر علوم انسانی می‌روند. احتمالا این آقای «نمی‌دونم چی‌چی» هم در همان دوران زندگی کرده و با تفکرات همان دوران زندگی می‌کند و احتمالا نه تنها خودش فکر نکرده که آیا این حرف درست است یا نه که حتی به تئوری‌های جدید مدیریت و دسته‌بندی‌های جهانی علوم هم توجه نکرده است.
                                                

سوال این است که آیا شناخت انسان و نیازهای پیچیده و غیر ثابت و کشف معادلات مجهول شخصی و اجتماعی این انسان ـ به قول دکتر الکسیس کارل موجود ناشناخته ـ سخت‌تر است یا محاسبه و کشف قوانین ثابت و نامتغیر نظام طبیعت؟ بحث بسیار مفصلی است که نمی‌خواهم واردش بشوم و نمی‌خواهم بگویم کدام بر کدام ارجحیت دارد و کدام از دیگری راحت‌تر یا سخت‌تر است.. اما واقعا آیا رفتار انبیا و اوصیا در انسان سازی انسان‌ها سخت‌تر بود یا تامین نیازهای مادی و طبیعی انسان؟ آیا کار هدایت‌گری انسان سخت‌تر است یا کار ذوالقرنین در ساختن سدی از گدازه‌های آهن در آن زمان؟ آیا شناخت جامعه‌های انسانی و تهیه‌ی نسخه‌های پیچیده برای آن و شناخت روان انسان که هیچکدام با دیگری مطابقت ندارد سخت تر است یا شناخت ساختمان کلیه‌ی انسان‌ها که همه و همه عین هم است؟ آیا شناخت آفرینش سخت‌تر است یا شناخت فلسفه‌ی آفرینش و راه کارهای لازم برای هدایت انسان‌ها به سمت کمال مطلوب؟ چرا امروز در دوره‌ی پیشرفت‌های مادی و صنعتی، هنوز هم که هنوز است عمده‌ترین نیاز بشر، یعنی آرامش تامین نشده‌ است؟ آیا آرامش و سعادت انسان‌ها به مکانیک و فیزیک و شیمی است یا به تامین روحی و روانی و احساس امنیت و آرامش در زندگی فردی و اجتماعی؟ باز هم می‌گویم این سوالات و این مقایسه‌ها برای بیان ارجحیت علوم نسبت به همدیگر نیست که معتقدم همه‌ی آنها از لوازم زندگی بشری و هرکدام در جای خود از اهمیتی فراوان برخوردار است. و باز معتقدم که مقایسه‌ی علوم با یکدیگر مثل مقایسه‌ی آب با نان یا هندوانه با گوشت قرمز است که بطلان آن روشن است و می‌شود همان چیزی که آقای «نمی‌دونم چی‌چی» مسئول «نمی‌دونم چی‌چی» وزارت خانه‌ی محترم می‌گفت..

جایی می‌خواندم که اخیرا تئوری جدیدی در باب مدیریت در آمریکا مطرح است که بهترین گزینه برای مدیریت کلان سازمان‌های بزرگ حتی کارخانجات صنعتی و بنگاه‌های بازرگانی و نیز نهادهای اجتماعی، تحصیل‌کردگان در رشته‌های حقوق و ادبیات و اقتصاد هستند. البته دلایلی هم در تایید این نظریه بیان شده بود که فعلا جایش اینجا نیست.. اما دقت کنید این نظریه برخاسته از غربی است که بیش از چهارصد سال بر محوریت ابزار و تجهیزات حرکت کرد و چون به جایی نرسید حالا دارد مدیریت را بر محور انسان و مبتنی بر رفتارهای متفاوت و غیر ثابت انسانی بنا می‌کند.

بگذریم.. آنوقت ما می‌خواهیم با تصدی‌گری این آقایان «نمی‌دونم چی چی» بنیان‌گذار تمدن نوین و علوم انسانی جدیدی بر مبنای عبودیت و بر پایه‌ی اندیشگانی اشرف بودن انسان باشیم.. آیا واقعا اینها باید متولی و متصدی وزارت‌خانه های مهمی چون وزارت علوم باشند؟